سی

تو این هفته به اندازه ی تمام اون سال هایی که باید معطل میشدم معطل شدم!

بعد از کلی مشورت وتحقیق آزاد شیراز رو انتخاب کردم هر چند که یک ننگ بزرگ تو خونوادمون به حساب میاد...از این به بعد ترمی ۱میلیون میدم و درس  میخونم چطوره؟

دیروز رفتیم شیراز واسه ثبت نام اونم چه ثبت نامی؟ ساعت ۹رفتیم تو دانشگاه ۲بعد از ظهر اومدیم بیرون تو این ۵ساعت باز هم دهنم سرویس شدبعد از اینکه ثبت نام کردیم رفتیم خوابگاهمم دیدیم بیشتر شبیه به خانه ی ارواح بود تا خوبگاه

 خلاصه دیگه منم دانشجو شدم میخواین بخواین میخواینم نخواین

! دختر داییم میگه دخترای خوابگاه خیلی وحشی هستن همیشه گیسو گیس کشیهمنم باید قوای بدنیمو تقویت کنممبارزات زیادی در آینده در پیش دارم!

بیست و نه

دهنم سرویس شده نمی تونم حرف بزنم ، نتیجه هارو زدن!

 

دانشگاه المهدی  اصفهان قبول شدم رشته ی مدیریت امور بانکی، ای گور پدر پدرسگشون.... آخه... اصلا نمی دونم چی باید بگم دارم با مشت میکوبم رو کیبوردو تایپ میکنم، فکر میکردم شیراز یا بوشهر قبول می شم، نمی دونم کی یا چی تعیین میکنه که ماها کجا قبول می شیم اما باید بهش بگم  تو اولین کسی هستی که تونستی دهن منو سرویس کنی بهت تبریک میگم تا حالا هیشکی نتونسته بود اینکارو با من کنه اینو یادت باشه تا بعد...

بیست و هشت

سبحانک یا لا اله الله انت الغوث الغوث خلصنا من النار یا رب...

 

احساس می کنم به روزهای خوب زندگی دارم نزدیک می شم امیدوارم که احساسم دروغ بهم نگفته باشه و وقتی که دوباره اومدم بگم که همش راست بود حرف واسه گفتن زیاد دارم اما باید زودی برم آخه دزدکی اومدم بیرون...