نود و شش
سلام، چه بر سر اينجا اومده بود واقعا فكر كردم دارم تنها پناهم رو از دست ميدم و خيلي ناراحت بودم امروز همينطوري اومدم اينجا ديدم درست شده خيلي خوشحال شدم چون خيلي دلم ميخواست مسئله ايي كه واسم پيش اومده رو بهتون بگم و دلم حسابي گرفته بود.
ادامه نوشته
١ماه پيش يكي از پسرهاي فاميل تو واتس آپ شروع كرد بهم پي ام دادن ، ٢ سال پيش هم يه مدت باهم حرف ميزديم و در ارتباط بوديم ولي بعد از مدتي ديگه ارتباطمون قطع شد و ديگه از هم خبري نداشتيم تا يك ماه پيش، منم جوابشو ميدادم و چون خيلي تنها بودم و حوصلم سر ميرفت خوشحال بودم كه باهاش حرف ميزنم ، پيش خودم فكر ميكردم حتما خيلي از من خوشش مياد و دوستم داره و منظور خوبي روي من داره تا اينكه ٢ شب پيش بهم گفت من فقط قصدم با تو دوستيه و اصلا نميخوام ازدواج كنم اينو گفت كه يه وقت من هوا برم نداره و بهش وابسته نشم
+ نوشته شده در پنجشنبه چهارم تیر ۱۳۹۴ ساعت 23:35 توسط آیدا
|
در این وبلاگ سرگذشتم را به جا میگذارم.