چهل و نه
من دختر بی عرضه ای ام، ۲۰ سالمه ولی هنوز بلد نیستم یه غذای خوشمزه درست کنم، نمی دونم چرا غذاهام بد مزه میشه ، روزهایی که من باید غذا درست کنم بابا ناراحته ! خاک تو سرم ، دخترای مردم از هر انگشتشون یه هنری میباره ولی من مثله خر می مونم!
و باز هم خاک تو سرم که چقدر من باید بدبخت و ایکبیری باشم که بعد از ۱۲۰ سال یکی از ضایع ترین پسرای دانشگاه ازم خواستگاری کنه اونم چه خواستگاری! واسم مسیج زده میگه اگه سپاه پاسداران تحقیقاتشون در مورد شما انجام داد و به من اجازه داد منم از شما خواستگاری میکنم منم بهش گفتم برو گمشو!
دخترای مردم خواستگار دارن اونوقت من اینجوری! دیشب کلی غصه خوردم به خدا گفتم یعنی من اینقدر بی شخصیتم که یه آدمی که واقعا از پشت کوه اومده باید به خودش اجازه بده ازم خواستگاری کنه اگه قرار باشه از این به بعد خواستگارام همه این مدلی باشن باید خودمو کنم زیر گل!
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۰ ساعت 14:28 توسط آیدا
|
در این وبلاگ سرگذشتم را به جا میگذارم.