و منی که همچنان زندم....

وقتی رو در و دیوارهای این شهر اعلامیه ی خیلی از جوون ها رو می بینم به خودم میگم یه روزی هم اعلامیه ی منو رو همین دیوار های این شهر می زنن...

زندگیم که وقتی توش هیچ عشقی نمی بینم... وقتی دلم خیلی وقته که مرده...

من سزاوار نابودی هستم!