بیست و هفت
کامپیوتری داشتم که فقط میشد باهاش فیلم نگاه کنیم اما حالا همین یه چیزو ازم دریغ کرد!
کارم به جایی رسیده که باید التماس یه موجود بی جان هم بکنم...
ماه رمضون انجام هر کاری رو واسم سلب کرده
همش توی خونه چپیدم و با این هوای گرم نمی تونم بیرون هم بیام ( منظورم از هوای گرم هوای گرم جنوب هست نه هوای گرم شهرای دیگه که تا ۳۰درجه میرسه تعطیل میکنند ما توی زمستون هوامون ۳۰درجه میشه)
بعضی وقتا اونقدر گرسنم میشه که انگار یه نفر با مته معدم رو سوراخ می کنه اما همون لحظه یاد بچه های آفریقایی می افتم که همیشه گرسنه هستن
! کاش میتونستم کمکشون کنم!![]()
خدایا از آسمون براشون غذای بهشتی بفرست!
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و هشتم مرداد ۱۳۸۹ ساعت 19:6 توسط آیدا
|
در این وبلاگ سرگذشتم را به جا میگذارم.