و دختری که به زندگی می اندیشد...

چند وقت پیش رفتم مطب یه جراح پلاستیک واسه دماغم، رفتم بهش گفتم اشکال نداره از دستگاه کوچک کننده ی بینی استفاده کنم، اونم گفت این همه راه اومدی که فقط همینو بگی؟ خب یه زنگ هم میزدی ،منشی جوابت رو میداد! منم گفتم خب حالا چه غلطی بکنم؟ اونم یه خورده با دماغم ور رفت و گفت : اصلا دماغ تو با عمل جراحی هم خوب نمی شه برو به حال خودت زار بزن.... منم از دکتر به خاطر راهنماییش تشکر کردم و با بغض از مطب اومدم بیرون و به خودم قول دادم حتما آیدان بخرم و خریدم!

یه چیزه دیگه...

اگه تا دیشب با میل و اراده ی خودم می خواستم برم شیراز از الان به بعد باید دمم رو بذارم رو کولم و برم اوضاع خونمون تشنجی شده...از اینکه دارم میرم خیلی خوشحالم و گویا به آرزوم رسیدم، سعی میکنم تا اونجا که می تونم بر نگردم ، فردا دیگه میرم!