سلام بچه ها ی خوباز اینکه می بینم به وبلاگم هنوز سر می زنید خیلی خوشحالم واقعا دارم میگم!  هفته پیش بعد از یک ماه و چندی روز رفتم خونمون، خوب موقعی رفتم آخه بابابزرگم روز بعدش فوت کرد و من تونستم تو مراسم تشیع جنازه شرکت کنم. تو مراسم کلی از فامیلامون که ۱۰سال یه بار همدیگه رو می دیدیمو دیدم، خیلی واسم جالب بود...

راستی بعد از یک ماه اتاق عزیزم رو دیدم اما اون اتاق در نبود من از مالکیتم درش اوردن و به داداشم دادن...

بچه هاي خوب واسم دعا كنيد كه بتونم درس هامو خوب بخونم و همشو پاس كنم خيلي  از درس ها مي ترسم...

بازم ميگم منو يادتون نره ها....